امروز دیگر مثل همیشه نیست ... حس و حال من مثل گذشته نیست امروز دیگر مثل همیشه نیست من هم طاقتی دارم صبرم تمام شدنیست تو برای من عشق نمیشوی تو برایم انچه که می خواستم نمیشوی از همان اول هم نباید دل به تو می بستم میدانستم روزی تمام میشوی ... همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد همیشه قلبی بود که مرا امیدوار میکرد احساسی بود که مرا درک میکرد ... حالا من و مانده ام و یک دنیای پوچ ... نه صدایی هست که مرا آرامم کند و نه طبیبی هست که مرا درمان کند در زندگیم به هیچ کس خیانت نکردم جز به خودم ... وفای به تو خیانت به خودم بود ......
نظرات شما عزیزان: